ترجمهها

جنتلمن اهل کراکوف (آیزاک بشویس سینگر)
روستای فرامپول در میان جنگلهای انبوه و باتلاقهای عمیق، روی شیب تپهای، در تراز قله واقعشده بود. هیچکس نمیدانست چه کسی، و چرا درست آنجا، آن را بنیان گذاشته بود.لابهلای گورسنگها، که مدتها پیش در زمین فرورفته بودند، ... ادامه مطلب ⟵
گیمپل ابله (آیزاک بشویس سینگر)
من گیمپِل ابله هستم. خودم فکر نمیکنم ابلهم . برعکس. اما مردم اینجوری صدایم میزنند. این اسم را وقتی هنوز مدرسه میرفتم رویم گذاشتند. سرجمع هفت اسم داشتم: ... ادامه مطلب ⟵
آینه (آیزاک بشویس سینگر)
نوعی از تور وجود دارد که بهاندازه متوصلاح سالخورده است، لطافت تارعنکبوت را دارد و به همان اندازه پر از سوراخ است، بااینهمه تا امروز استحکام خود را حفظ کرده است. هر وقت روح پلیدی از دنبال کردن دیروزها ... ادامه مطلب ⟵
زن کُش- یک داستان عامیانه (آیزاک بشویس سینگر)
اهل توربینم و آنجا یک زنکُش داشتیم. اسمش پِلتِه بود، پِلتِه زن کش. چهار زن داشت، و خدا از سر تقصیراتش بگذرد، همه را به آن دنیا فرستاد. زنها در او چه میدیدند، نمیدانم. مرد کوتاهقدی بود، فربه، موسفید... ادامه مطلب ⟵