فریبا ارجمند

ترجمه‌ها

background

کاریکاتور (آیزاک بشویس سینگر)

دیوارهای اتاق کاری که دکتر بوریس مارگولیس در آن نشسته بود و دست‌نویس کتابش را می‌خواند سرتاسر پوشیده از کتاب بود و انبوهی از روزنامه، مجله و پاکت‌های  به‌دردنخور روی زمین و کاناپه ریخته بود. ادامه مطلب ⟵
background

شیداه و کوزیبا (آیزاک بشویس سینگر)

شیداه و کودکش کوزیبا، پسربچه مکتبی، در عمق هشت متری زمین درجایی نشسته بودند که دو طاقچه صخره‌ای به هم می‌رسید و جویباری زیرزمینی جاری بود. ادامه مطلب ⟵
background

سایه گهواره (آیزاک بشویس سینگر)

زمین و آسمان دست‌به‌دست هم می‌دهند که هر چه پیش‌تر بوده، ریشه‌کن و با خاک یکسان شود. فقط رؤیاپردازان، که در بیداری خواب می‌بینند، سایه‌های گذشته را فرامی‌خوانند تا از تار‌های ناریسیده تورهای ناتنیده ببافند. ادامه مطلب ⟵
background

از دفتر خاطرات آن‌که زاده نشد (آیزاک بشویس سینگر)

آنجا که آدمی قدم نمی‌گذارد، آنجا که چارپایان لگدکوبش نمی‌کنند، جمعه سیزدهم ماه سیزدهم، بین روز و شب، پشت کوه‌های سیاه، در جنگل تباه‌شده، در قلعه آسمودئوس، در نور ماهِ طلسم شده. ادامه مطلب ⟵
background

داستان دو دروغ‌گو (آیزاک بشویس سینگر)

دروغ فقط می‌تواند با تکیه بر حقیقت شکوفا شود؛ دروغ وقتی یکی از پس دیگری روی‌هم تلنبار شود فاقد جوهر است. بگذارید برایتان بگویم که چطور دو دروغ‌گو را بازیچه دست خودم قراردادم و وادارشان کردم به ساز من برقصند. ادامه مطلب ⟵
background

عروسی سیاه (آیزاک بشویس سینگر)

آرون نافتالی ، خاخام تشیوکِف، سه‌چهارم پیروانش را ازدست‌داده بود. در بیت خاخام‌های دیگر صحبت از این بود که آرون نافتالی شخصاً مسئول فراری دادن حسیدی‌هایش بود. بیت هر خاخامی باید مراقب باشد، مریدان بیشتری پیدا کند. آدم باید تمهیداتی به کار ببرد که پیروانش کم نشوند. اما رَبای آرون نافتالی بی‌غیرت بود. ادامه مطلب ⟵